فیکشن [محکوم شده]
𝕻𝖆𝖗𝖙 ۵۳
تـایم غـذا بـود و قـرار بـود بهـش یک تیـکه نـون همـراه با آب بـدن یـا...مـرد اومـده بـود تـا بکـشتـش؟
منتـظر بـه در خیـره شـد.
در بـاز شـد و بـدن مـرد داخـل چهـارچـوبش نمـایان شـد.
اوپـس،پـس بلـاخره داشـت واقعنـی میمـرد؟
بـه مـرد خیـره شـد و بعـد از چنـد ثـانیه سـکوت گفـت.
_بلـاخره داری بـه خـواستت مـیرسی؟
مـرد بـهش خیـره شـد و پـوزخـند صـداداری زد.
_البتـه...
و قـدم بـه داخـل اتـاق گـذاشت و بـه دختـر کـه گـوشه اتـاق نشسـته بـود نـزدیـک شـد.
_امـشب قـراره عزرائیـلت بشم.
دختـر فقـط در سکـوت بهـش خیـره شـد.
مـرد بـه دختـر رسیـد و بطـری آب رو جلـوی پـاهاش پـرت کـرد.
_بخـور...نمیخـوام تشنـه بمـیری
دختـر بـدون هیـچ حـرفی بطـری آب رو بـرداشت و سـریع شـروع بـه خـوردن کـرد.
تـوی ایـن مـوقعیت غـرور و هیچـی حـالیش نبـود و فقـط میخـواست عـطشش رو بـرطـرف کنـه.
بـعد از کمتـر از یـک دقیقـه بطـری خـالی رو روی زمیـن پـرت کـرد و بـه مـردِ منتـظر خیـره شـد.
مـرد پـوزخـندی زد و بـه سمتـش رفـت.
_وقتـشه نمـایش رو شـروع کنـم.
و بـه طـور نـاگهانی دستـش رو جلـو بـرد و مـوهای دختـر رو گـرفت و اونـها رو دور دستـش پیچید و بـی تـوجه بـه جیـغ گـوشخـراش دختـر اون رو پشـت سـر خـودش روی زمیـن کشیـد.
تـوی اون اتـاق نمـایش بـهش نمیچـسبید...
*
*
سـرش رو بـه عقـب تکـیه داده بـود و بـه سقـف سفـید رنـگ اتـاق خیـره شـده بـود.
چنـد سـاعتی از رفتـن اون مـرد از اتـاق میگـذشت.
چنـدین بـار سعـی کـرد بـخوابه امـا نمیتـونست.
متـاسفانه هیـچ صـدایی هـم از بیـرون در قـابل شنـیدن نبـود و مـرد کـم کـم داشـت بـه ایـن بـاور مطمـئن میشـد کـه شـاید اتـاق عـایق صـدا بـاشه؟
الـان یعنـی داشتـن دنبـالش میگـشتن یـا اون افسـر یـانگ در حـال دس بـه سـر کـردن هـمه بـود؟
آهـی کشیـد و تـو دلـش مشغـول تصـویرسـازی درمـورد قتـل اون افسـر لعنتـی شـد کـه بـا صـدای چـرخیدن کلیـد تـوی قفـل سـرش رو سـریع بلنـد کـرد و بـا تعجـب بـه در خیـره شـد.
در بـاز شـد و اول بـدن عضـلانی و بلنـد مـردی وارد و بعـد از اون جسـم دختـری گـریون جلـوش پـرت شد.
بـا تعجـب و چشمـای درشـت شـده بـه دختـر نگـاه کـرد.
اون ا.ت بـود؟؟؟
دوستااان ببخشید دیر شد😭😂
خواب بودم کلا یادم رفت پارت آپلود کنم.
لایک و کامنتتتتتتتتت کامنتتتت کامنتتت بزارین قربونتون برم😭😂
تـایم غـذا بـود و قـرار بـود بهـش یک تیـکه نـون همـراه با آب بـدن یـا...مـرد اومـده بـود تـا بکـشتـش؟
منتـظر بـه در خیـره شـد.
در بـاز شـد و بـدن مـرد داخـل چهـارچـوبش نمـایان شـد.
اوپـس،پـس بلـاخره داشـت واقعنـی میمـرد؟
بـه مـرد خیـره شـد و بعـد از چنـد ثـانیه سـکوت گفـت.
_بلـاخره داری بـه خـواستت مـیرسی؟
مـرد بـهش خیـره شـد و پـوزخـند صـداداری زد.
_البتـه...
و قـدم بـه داخـل اتـاق گـذاشت و بـه دختـر کـه گـوشه اتـاق نشسـته بـود نـزدیـک شـد.
_امـشب قـراره عزرائیـلت بشم.
دختـر فقـط در سکـوت بهـش خیـره شـد.
مـرد بـه دختـر رسیـد و بطـری آب رو جلـوی پـاهاش پـرت کـرد.
_بخـور...نمیخـوام تشنـه بمـیری
دختـر بـدون هیـچ حـرفی بطـری آب رو بـرداشت و سـریع شـروع بـه خـوردن کـرد.
تـوی ایـن مـوقعیت غـرور و هیچـی حـالیش نبـود و فقـط میخـواست عـطشش رو بـرطـرف کنـه.
بـعد از کمتـر از یـک دقیقـه بطـری خـالی رو روی زمیـن پـرت کـرد و بـه مـردِ منتـظر خیـره شـد.
مـرد پـوزخـندی زد و بـه سمتـش رفـت.
_وقتـشه نمـایش رو شـروع کنـم.
و بـه طـور نـاگهانی دستـش رو جلـو بـرد و مـوهای دختـر رو گـرفت و اونـها رو دور دستـش پیچید و بـی تـوجه بـه جیـغ گـوشخـراش دختـر اون رو پشـت سـر خـودش روی زمیـن کشیـد.
تـوی اون اتـاق نمـایش بـهش نمیچـسبید...
*
*
سـرش رو بـه عقـب تکـیه داده بـود و بـه سقـف سفـید رنـگ اتـاق خیـره شـده بـود.
چنـد سـاعتی از رفتـن اون مـرد از اتـاق میگـذشت.
چنـدین بـار سعـی کـرد بـخوابه امـا نمیتـونست.
متـاسفانه هیـچ صـدایی هـم از بیـرون در قـابل شنـیدن نبـود و مـرد کـم کـم داشـت بـه ایـن بـاور مطمـئن میشـد کـه شـاید اتـاق عـایق صـدا بـاشه؟
الـان یعنـی داشتـن دنبـالش میگـشتن یـا اون افسـر یـانگ در حـال دس بـه سـر کـردن هـمه بـود؟
آهـی کشیـد و تـو دلـش مشغـول تصـویرسـازی درمـورد قتـل اون افسـر لعنتـی شـد کـه بـا صـدای چـرخیدن کلیـد تـوی قفـل سـرش رو سـریع بلنـد کـرد و بـا تعجـب بـه در خیـره شـد.
در بـاز شـد و اول بـدن عضـلانی و بلنـد مـردی وارد و بعـد از اون جسـم دختـری گـریون جلـوش پـرت شد.
بـا تعجـب و چشمـای درشـت شـده بـه دختـر نگـاه کـرد.
اون ا.ت بـود؟؟؟
دوستااان ببخشید دیر شد😭😂
خواب بودم کلا یادم رفت پارت آپلود کنم.
لایک و کامنتتتتتتتتت کامنتتتت کامنتتت بزارین قربونتون برم😭😂
- ۲.۳k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط